شب شعر

ساخت وبلاگ
حسین (ع) هنوز مظلوم است  چون وقتی محرم می‌آید…   فرشید پوسترهای گلزار و مهناز افشار را از بساطش جمع می‌کند و آخرین ورژن! پوسترهای علی‌اکبر (ع) و حضرت عباس (ع) را در بساطش پهن …!       حسین (ع) هنوز مظلوم است   چون وقتی محرم می‌آید…   آقا احمد تا پایان اربعین تمام پاساژش را سیاه می‌کند و تا آخر سال هم مشتری‌هایش را!       حسین (ع) هنوز مظلوم است   چون وقتی محرم می‌آید…   قادر روزهای تاسوعا و عاشورا قمه می‌زند و علم می‌کشد ولی در ماه رمضان سیگار از لبش نمی‌افتد!       حسین (ع) هنوز مظلوم است   چون وقتی محرم می‌آید…   سیامک چشم چران! که پاتوقش همیشه خدا نزدیک مدارس دخترانه است در دسته‌های عزاداری اسفند دود می‌کند!       حسین (ع) هنوز مظلوم است   چون وقتی محرم می‌آید…   نیما پشت ماکسیمایش می‌نویسد “من سگ کوی حسینم” ولی هیچ وقت از سگ ۱۱ماهه‌اش دور نمی‌شود!       حسین (ع) هنوز مظلوم است   چون وقتی محرم می‌آید…   حاج آقا مداح معروف شهر بابت ۷ ساعت مداحی حقوق ۲۵۰ روز یک کارگر را می‌گیرد!       حسین (ع) هنوز مظلوم است   چون وقتی محرم می‌آید…   رییس شرکت لبنیات شیر تو شیر! ۳۰شب شیر صلواتی به خلق خدا می‌دهد و ۳۳۵ روز هم با اضافه کردن آب شیرشان را می‌دوشد!       حسین (ع) هنوز مظلوم است   چون وقتی محرم می‌آید…   به جای آنکه ما بر مصیبت مولا بگرییم، مولا بر مصیبت ما می‌گرید!       حسین (ع) هنوز مظلوم است   چون وقتی محرم می شب شعر...ادامه مطلب
ما را در سایت شب شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shabe-sheer بازدید : 79 تاريخ : پنجشنبه 8 دی 1401 ساعت: 12:29

خدا'>خدايا کفر نميگويم، پريشانم، چه ميخواهي تو از جانم؟! مرا بي آنکه خود خواهم اسير زندگي کردي. خداوندا! اگر روزي ز عرش خود به زير آيي لباس فقر پوشي غرورت را براي تکه ناني به زير پاي نامردان بياندازي و شب آهسته و خسته تهي دست و زبان بسته به سوي خانه باز آيي زمين و آسمان را کفر ميگويي نميگويي؟! خداوندا! اگر در روز گرما خيز تابستان تنت بر سايه ي ديوار بگشايي لبت بر کاسه ي مسي قير اندود بگذاري و قدري آن طرفتر عمارتهاي مرمرين بيني و اعصابت براي سکه اي اين سو و آن سو در روان باشد زمين و آسمان را کفر ميگويي نميگويي؟! خداوندا! اگر روزي بشر گردي ز حال بندگانت با خبر گردي پشيمان ميشوي از قصه خلقت، از اين بودن، از اين بدعت. خداوندا تو مسئولي. خداوندا تو ميداني که انسان بودن و ماندن در اين دنيا چه دشوار است، چه رنجي ميکشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است… دکتر علي شريعتياينمجواب سهرابمنم زیبا که زیبا بنده ام را دوست میدارم تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید ترا در بیکران دنیای تنهایان رهایت من نخواهم کرد رها کن غیر من را آشتی کن با خدای خود تو غیر از من چه میجویی؟ تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟ تو راه بندگی طی کن عزیز من، خدایی خوب میدانم تو دعوت کن مرا با خود به اشکی، یا خدایی میهمانم کن که من چشمان اشک آلوده ات را دوست میدارم طلب کن خالق خود را، بجو ما را تو خواهی یافت که عاشق میشوی بر ما و عاشق میشوم بر تو که وصل عاشق و معشوق هم، آهسته میگویم، خدایی عالمی دارد تویی زیباتر از خورشید زیبایم، تویی والاترین مهمان دنیایم که دنیا بی تو چیزی چون تو را کم داشت وقتی تو را من آفریدم بر خودم احسنت میگفتم مگر آیا کسی هم با خدایش قهر میگردد؟ هزاران توبه ات را گرچه بشکستی؛ ببینم من تو ر شب شعر...ادامه مطلب
ما را در سایت شب شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shabe-sheer بازدید : 99 تاريخ : پنجشنبه 8 دی 1401 ساعت: 12:29

ای مرد.. با تو هستم ، از من میخواهی‌ حق خودم را از تو گدایی کنم؟ مگر در ابتدای افرینشِ "انسان" خدا مالکیتی نسبت به من برای تو قائل شد که امروز تو خود را مالک من می‌دانی؟ من برای هیچ کاری در این دنیا نیاز به کسب اجازه تو ندارم همانطور که تو هم آزاد هستی‌ هر طور که میخواهی‌ زندگی‌ کنی‌... این رابدان احساس آزادی برای هر موجودی بسیار لذت بخش تر از " عاشق بودن در قفس" است. اگر حاضری در کنار موجودی آزاد و عاشق باشی‌ ، همه ی عشقم از آن تو و گرنه من "تنهایی‌ به همراه آزادی" را ترجیح میدهم و بدانای مرد هویت واقعی من نام من نیست... من خودم هویت می دهم به تو ... تو زاده منی مردددد خدا نامم را حوا نامید تا نبیند روزی را که مانند ادم خطا کار باشم .تا بحال از خود پرسیده ای چرا من باید پوشیده باشم و توی مرد نه؟؟؟؟؟چون من هزاران گوهر در وجودم دارم و.... همیشه اشیا گرانبها باید دور از دسترس همگان باشد سرزنشتت نمی کنم مرد... زیرا هضم این همه زیبایی در تاب و توان تو نیست ! در شناسنامه من و تو همه چیز مشترک است پس در ان جا دنبال هویتم نگرد....اگر در کنارت می ایستم نه این است که توان رودر رویی با تو را ندارم می خواهم با فروتنیم با گذشتم به تو غرور هدیه کنم... زیرا تو به عشق من قید بهشت را زدی و با من به زمین امدی ... تنها به خاطر با من بودن... این است هویت من... من یک زنم نگاه به صدا و بدن ظریفم نکن اگر بخواهم تمام هویت مردانه ات را به اتش خواهم کشید و بدان ای مرد هیچ وقت غرور و شخصیت یک زن را نشانه نگیرچون هستی ات را نشانه خواهد گرفت شب شعر...ادامه مطلب
ما را در سایت شب شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shabe-sheer بازدید : 83 تاريخ : پنجشنبه 8 دی 1401 ساعت: 12:29